کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مِثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
دارندۀ گیتی، صاحب و قابض گیتی، گیتی آرای و گیتی بان که به معنی پادشاه باشد، (از بهار عجم) (آنندراج)، مالک عالم و پادشاه، (ناظم الاطباء) : ز جملۀ ملکان جهان که داند کرد هزار یک زان کان شهریار گیتی دار، فرخی، امیر غازی محمود سیف دولت و دین خدایگان جهانگیر شاه گیتی دار، مسعودسعد، بلندهمت و بسیاردان و اندک سال جهان گشای و ممالک ستان و گیتی دار، کمال اسماعیل (از آنندراج)، جاودان گیتی به حکم شاه گیتی دار باد جایگاه بدسگال شاه گیتی، دار باد، کمال اسماعیل (از آنندراج)
دارندۀ گیتی، صاحب و قابض گیتی، گیتی آرای و گیتی بان که به معنی پادشاه باشد، (از بهار عجم) (آنندراج)، مالک عالم و پادشاه، (ناظم الاطباء) : ز جملۀ ملکان جهان که داند کرد هزار یک زان کان شهریار گیتی دار، فرخی، امیر غازی محمود سیف دولت و دین خدایگان جهانگیر شاه گیتی دار، مسعودسعد، بلندهمت و بسیاردان و اندک سال جهان گشای و ممالک ستان و گیتی دار، کمال اسماعیل (از آنندراج)، جاودان گیتی به حکم شاه گیتی دار باد جایگاه بدسگال شاه گیتی، دار باد، کمال اسماعیل (از آنندراج)
کرسی دارنده. صاحب کرسی. خداوند کرسی، حاکم. (فرهنگ فارسی معین) ، بر تخت جلوس کرده. (ناظم الاطباء) ، منظم و برابر چنانکه حروف خطدر کتابت، اطاق یا ایوانی که سطح آن از سطح خانه و یا حیاط بلندتر باشد. (ناظم الاطباء). - کرسی دار مجلس طور،کنایه از حضرت موسی علیه السلام است. (آنندراج) (برهان)
کرسی دارنده. صاحب کرسی. خداوند کرسی، حاکم. (فرهنگ فارسی معین) ، بر تخت جلوس کرده. (ناظم الاطباء) ، منظم و برابر چنانکه حروف خطدر کتابت، اطاق یا ایوانی که سطح آن از سطح خانه و یا حیاط بلندتر باشد. (ناظم الاطباء). - کرسی دار مجلس طور،کنایه از حضرت موسی علیه السلام است. (آنندراج) (برهان)
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
تبهای بثوری را گویند از قبیل آبله مخملک و سرخک که پس از تب دانه های چرکی بر روی پوست بروز میکند (در بعضی قسمتهای پوست بر حسب نوع مرض بیشتر ظاهر میشود) تبهای دانه یی تبهای بثوری
تبهای بثوری را گویند از قبیل آبله مخملک و سرخک که پس از تب دانه های چرکی بر روی پوست بروز میکند (در بعضی قسمتهای پوست بر حسب نوع مرض بیشتر ظاهر میشود) تبهای دانه یی تبهای بثوری
معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)
معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)